من یک مبتدی هستم

در عالم رازیست که جز به بهای خون فاش نمی شود

من یک مبتدی هستم

در عالم رازیست که جز به بهای خون فاش نمی شود

من یک مبتدی هستم

زود بیدار شدم تاسرساعت برسم
بایدامروز به غوغای قیامت برسم
من به قدقامت یاران نرسیدم ای کاش
لااقل رکعت اخر به جماعت برسم
آه مادر!مگرازمن چه گناهی سرزد
که دعاکردی وگفتی به سلامت برسم؟
طمع بوسه مدار ازلبم ای چشمه که من
نذردارم لب تشنه به زیارت برسم
سیب سرخی سر نیزه ست...دعاکن من نیز
این چنین کال نمانم به شهادت برسم
محمدمهدی سیار

پیام های کوتاه
  • ۱۸ ارديبهشت ۹۳ , ۱۱:۱۶
    نماز
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

برد متفکرین زنجـــان

مبتدی | شنبه, ۱۲ دی ۱۳۹۴، ۱۲:۱۸ ق.ظ

ملا قربانعلی زنجانی معروف به حجت‌الاسلام، مرجع تقلید قدرتمند و پر نفوذ عصر مشروطه در حدود سال ۱۲۴۶ق در یکی از روستاهای زنجان به نام ارغین چشم به جهان گشود.

در اوایل کودکی از زادگاهش به زنجان آمد و پس از طی تحصیلات مقدماتی، در مدرسه نصرالله خان به تحصیل علوم دینی پرداخت و مقدمات علوم اسلامی را نزد اساتید آن دیار از جمله آخوند ملاعلی قارپوزآبادی فرا گرفت.

ملا قربانعلی زنجانی برای ادامه تحصیل و شرکت در درس خارج عازم عتبات شد، اما چون راه عراق بسته بود ابتدا مدتی را در بروجرد گذراند و سپس راهی نجف اشرف شد و در آن شهر از محضر عالمان بزرگی چون صاحب ‌جواهر، شیخ مرتضی انصاری، شیخ راضی نجفی و حاج سید حسین کوه‌کمری کسب فیض نمود.

  • مبتدی

فرهنگ عمومی، ضرورتی پنهان

مبتدی | شنبه, ۱۲ دی ۱۳۹۴، ۱۲:۱۸ ق.ظ

در سالیان متمادی که از عمر علم می گذرد هرگز دیده نشده است که فرهنگ تعریف جامع و کاملی داشت باشد. چرا که علم نیز به این نتیجه رسیده است که فرهنگ پدیده ای نیست که در آزمایشگاه پژوهشگران علوم مختلف قابل تجزیه و تحلیل باشد. تنها یک توافق علمی است که می تواند فرهنگ را در قالب کلمات تعریف نماید. چنانچه فرهنگ را گاهی یک امر معنوی تعریف نموده و روح رفتارها و نگرش ها تعریف نموده اند و یا گاهی آن را یک امر اجتماعی شناخته و مضاف الیه آن را جامعه، گروه و قوم دانسته اند. برخی نیز آن را به دو بخش مادی و غیر مادی تقسیم نموده، تغییر پذیر، انتقالی و اکتسابی دانسته اند.

با همه ی تفاسیر یاد شده باید به این مهم اشاره کرد که فرهنگ مهم ترین و اصلی ترین ابزار شناخت، ساخت و حفظ یک جامعه است و هر تغییری در آن باعث به وجود آمدن تغییرات در سطوح مختلف و بخش های مختلف جامعه می گردد. با زمان ارتباط وسیعی دارد و هرگز فرهنگ یک جامعه یک شبه تغییر و تحول پیدا نمی کند.

  • مبتدی

کاملترین ذکر...

مبتدی | شنبه, ۱۲ دی ۱۳۹۴، ۱۲:۱۶ ق.ظ

انسان که از سویی گاه مظهر برترین و زیباترین حقایق هستی است، از سویی دیگر، گاه محلّ بُروز زشتیها و پستیهای بی‌همانند نیز می‌گردد. اگر در جایی و زمانی او را مظهر آگاهی و محبت و فداکاری یا خردمندی و آفرینندگی و پیشرفت در عرصه‌های تعالی، یا آیت شوق و شور و امید می‌بینیم، در جایی و زمانی دیگر او را دچار غفلت و کینه و خودخواهی، یا جهل و عادت و رکود، یا سستی و نومیدی و بدبینی مشاهده می‌کنیم. این عنصر با استعداد، می‌تواند برترین موجود گیتی تا پست‌ترین پدیده‌ی هستی گردد. او مجهّز به همه‌ی ابزارها و زمینه‌های تعالی و تکامل معنوی و مادی، آفریده شده است.

  • مبتدی

فرهنگ انقلاب اسلامی

مبتدی | شنبه, ۱۲ دی ۱۳۹۴، ۱۲:۱۳ ق.ظ

انقلاب اسلامی ایران به یقین نقطه عطفی در تاریخ حرکت های انقلابی جهان و به ویژه در عالم اسلام به شمار می آید و در این عرصه از جایگاهی استثنایی برخوردار است.

این انقلاب با پیروزی خود، سیاست پیشگان دنیا را متحیر ساخت و بر این تصور نادرست که اسلام را نمی توان به عنوان مکتبی حرکت آفرین و نیرو بخش محسوب کرد، خط بطلان کشید و الگوی تمام عیار برای همه کسانی شد که شیفته و طالب آزادی و هدایت اند.

 طبیعی است که انقلاب اسلامی حاوی فرهنگ خاص خویش باشد و لذا استمرار آن و مصونیت از خطر تحریف و انحراف، مستلزم شناخت ابعاد گوناگون آن است.

انقلاب اسلامی، ما را با اصل اسلام، بعثت و هجرت پیامبر گره می زند. بنابراین، باید ریشه اصلی انقلابمان را در توش و توانی که در مکتب و در ایدئولوژی اسلام هست جستجو کرد.

اسلام توانست در دل تیرگی ها و ظلمات و جاهلیت آن زمان موج عظیم انقلاب فکری، فرهنگی، اجتماعی، نظامی و اقتصادی به وجود آورد و تا آنجا برسد که در اوایل قرن دوم هجری در پرتو ایدئولوژی اسلام آنچنان قدرت عظیم سیاسی و نظامی در دنیا بوجود آید که برخی مورخان این چنین برداشت دارند که دیگر قدرتی رقیب و مزاحم برای اسلام در آن دوران وجود نداشت، ی

  • مبتدی

پ مثل پدر

مبتدی | شنبه, ۸ آذر ۱۳۹۳، ۱۲:۰۴ ق.ظ

امروز فارغ از اختلاف چپ و راست...

به دور از هیاهوی کوچه ها و خیابان ها...

در فرار از محیط به اصطلاح علمی و فرهنگی دانشگاه...

برای برداشتن باری از زندگی...

در پی پیداکردن تکه نانی حلال...

بدنبال اولین جمله مدرسه ام:" بابا نان داد" ...

وارد مغازه هشت متری پدرم شدم!!!

مغازه ای که تمام کودکی ام را در آن سپری کرده ام...

پیش مردی که از آن زمان، حرف ها و کارهای بزرگ را یادم داد...

مردی که اجازه نداد دنبال هر کار بیهوده ای بروم و هدفمند زندگی کردن را سرلوحه زندگی ام.قرار داد...

مردی که باعث و بانی این شد که از دوستان هم سن و سالم سبقت بگیرم...

و این مرد بزرگ، پدر مهربانم بود...

هرجا که زمین خوردم دستم را گرفت، بهتربگویم اصلا اجازه زمین خوردن نداد...

و حتی اجازه نداد کمبودی در زندگی خودم احساس کنم...

و من در ناز و نعمت سفره خان پدری بدین جا رسیدم...

و اما پدرم؛ 

  • مبتدی

شجره طیبه

مبتدی | چهارشنبه, ۵ آذر ۱۳۹۳، ۱۲:۳۹ ق.ظ

ن والقلم و ما یسطرون...

چند روزی است که دارم، به شجره طیبه و درخت تناوری که امام روح االله متصور بودند، می اندیشم. به درخت پرثمری که شکوفه های آن بوی بهار وصل و طراوت یقین عشق می دهد. به درختی که برگ هایش وقتی میریزند، که طلا می شوند، آن هم طلای ناب... و برگ هایش پای درختی که از او بالیده اند ریخته و خود عامل رشدی برای این شجره طیبه می شوند...  به مدرسه عشق و مکتب شاهدان و شهیدانی که پیروانش، بر گلدسته های رفیع آن اذان شهادت و رشادت سر می دهند و دانش آموختگانشان، معلمانی می شوند که همچون شمع می سوزند و روشنی می بخشند... به میقات پا برهنگانی که نام و نشان در گمنامی و بی نشانی برده اند...

  • مبتدی

قبله به سمت جنوب شهر

مبتدی | يكشنبه, ۱۶ شهریور ۱۳۹۳، ۱۱:۳۲ ب.ظ

این روزها، روزهای سفر عظیم حج است و در کوچه ها و بازارها نقل محافل سخن گفتن از سفر به منی و عرفات است. و بازگویی خاطرات و صحبت از اینکه فلان حاجی دوباره امسال هم به سفر حج مشرف شده است...

گاهی اوقات که این حرف ها را می شنوم به یاد شعر مرحوم آغاسی می آفتم که می گفت:

 دل خوش از آنیم که حج میرویم، غافل از آنیم که کج میرویم، کعبه به دیدار خدا میرویم ،او که همینجاست کجا میرویم

آری کعبه همین چند قدمی ماست، کعبه! خانه ی همسایه ی دیوار به دیوار ماست. کعبه همان خانه های جنوبی شهر، همان خانه های پائین خط راه آهن است! همانهایی که نمازهای پنج گانه خود را به سمت آنها بجای می آوری، آری همانهایی که راه قبله از خانه و پشت بام آنها می گذرد... کعبه همان جاست...

  • مبتدی

راه قدس

مبتدی | شنبه, ۷ تیر ۱۳۹۳، ۱۰:۱۸ ب.ظ

 ما یه دوست و استاد بزرگواری داریم که میگن:  راه قدس از کتابخونه میگذره.
حالا میخوام بگم امتحانات که تموم شده و شب های پر برکت ماه رمضون شروع شده،  فرصت بسیار مناسبیه که یه سری به کتابخونه و کتابهامون بزنیم که خیلی وقته سراغشون رو نگرفتیم.
باز رابطه دوستی مون رو باهاشون برقرار کنیم.

  • مبتدی

جام جهانی بندگی

مبتدی | شنبه, ۷ تیر ۱۳۹۳، ۰۸:۵۳ ب.ظ

بعد از دو ماه برگزاری مسابقات و تمرینات بسیار سخت و چند مسابقه تمرینی و آمادگی جسمانی، کم کم به لحظات حساس و هیجانی نزدیک می شیم. این دو ماه فرصتی بود تا با آماده کردن لوازم موجود، از جمله: خواندن دعاهای وارده در این دوماه، توبه و استغفار از گناهان، پرورش روح و...

خود را برای جام جهانی بندگی آماده کنیم. مسابقه ای که میلیون ها نفر در آن شرکت میکنند. مسابقه ای که یک ماه طول میکشد و فقط آنهایی که توانسته اند لوازم کافی را مهیا کنند می توانند از این مسابقات سر بلند خارج شوند.

فرصتی که باید مقتنم بشماریم و از تک تک لحظات آن استفاده کنیم، زیرا هر ساله فقط یکبار این فرصت به بنده داده می شود تا مرتبه خود را در رنکینگ بندگی بالا ببرد.

رنکینگی که در ابتدای آن ائمه و اولیا خداوند ایستاده اند.

پس بسیار باید حواسمان را جمع کنیم که شرمنده و سرافکنده از این مسابقه و میدان بندگی خارج نشویم.

  • مبتدی

قافله

مبتدی |

بار و بندیل خود را بسته و آماده سفر شده، وارد مسیری شده که تا کنون از ابتدای آفرینش کسی پای در آن مسیر نگذاشته است، خواهر، همسر، کودکان و برادرانش نیز می خواهند که او را همراهی کرده و پا به پای او حرکت کنند، می خواهند مسیر آسمان را با سرعت هر چه تمام تر طی کنند، آنها خوب می دانند که به راحتی نمی توانند این مسیر پر پیچ و خم را به سلامت بگذرانند. ولی شاید برخی هنوز از سختی های سفر خبر ندارند...

کودکان با شور و شعف بسیار لباس های تازه خود را بر تن کرده و آماده در پای کجاوه ها ایستاده اند، همسایگان می آیند و هر کدام نظر خاصی می دهد، یکی می گوید: آقا نرو که این راه پر خطر است و کوفیان آنچنان که می نمایند نیستند. دیگری می گوید: ببخش که نمی توانم همراهت باشم کارهای بسیاری دارم که باید به آنها برسم، خانواده ام بدون من نمی توانند زندگی کنند. اما او گوشش به این حرف ها نیست و تصمیم خود را گرفته است...

می گوید: دین خدا بدون کشته شدن من پایدار نمی ماند و مردمان این دیار رو به گمراهی و ضلالت می روند، من کشته شوم بهتر از این است که مردم از دین خدا منحرف شوند...

ولی برخی بد جور چشم نگرانند...